بی اختیار ماست که دل بیقرار از اهلی شیرازی غزل 97

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

بی اختیار ماست که دل بیقرار ازوست

1 بی اختیار ماست که دل بیقرار ازوست ما را چه اختیار بود از اوست

2 تا حسن آن پری است چنان بر قرار خود تنها نه من که هرکه بود بی قرار ازوست

3 آه این چه نو گل است که در بوستان حسن چون لاله هر که می نگرم داغدار ازوست

4 کس را بمهوشی نرسد ناز پیش او جایی که آفتاب فلک شرمسار از اوست

5 چون آب دیده هر که نه پاکیزه دامن است گر مردم دویده بود بر کنار ازوست

6 خاکسترست از آتش غم دل ولی هنوز جان مرا بهر نفسی صد غبار ازوست

7 اهلی تو طالع دل ما بین کزین چمن گل زان دیگران بود و زخم خار ازوست

عکس نوشته
کامنت
comment