- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غم نیست که با اهل جفا مهر و وفا داشت با اهل وفا از چه دگر جور و جفا داشت
2 از کوی تو آن روز که دل بار سفر بست در هر قدمی دیده حسرت بقفا داشت
3 همچشمی چشمان سیاه تو نمی کرد در چشم اگر نرگس بیشرم، حیا داشت
4 هر روز یکی خواجه فرمانده ما گشت یک بنده در این خانه دو صد خانه خدا داشت
5 بی برگ و نوائی نفشارد جگر مرد نی با دل سوراخ، دو صد شور و نوا داشت
6 بشکست دلم را و ندانست ز طفلی کاین گوهر یکدانه چه مقدار بها داشت
7 با دست تهی پا بسر چرخ برین زد چون فرخی آن رند که با فقر غنا داشت