1 آن نیست هنر که خانه پر گنج و زرست گر شاد کنی دل خرابی هنر است
2 گر گرسنه یی بلقمه یی سیر کنی از خانه کعبه ساختن خوبترست
1 دل را نمک از گریه گرم است شکی نیست بی چاشنی گریه کبابش نمکی نیست
2 ای گل ز غم خویش یکی با تو چگوید درد دل عشاق هزارست یکی نیست
1 روز ابر است و دهد ساقی جان ساغر ما سایه رحمت او کم نشود از سر ما
2 یکدم ای عمر از درما نیز درآی پیش از آن دم که عجل حلقه زند بر درما
1 هوای دیدنت ای ترک تند خوست مرا نگاه کن که هلاک خود آرزوست مرا
2 من شکسته چنان تلخ کامیی دارم که آب بی لب تو زهر در گلوست مرا