-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این منم، یارب که با دلدار هم زانو شدم پهلوی او رفتم اندر خواب و هم پهلو شدم
2 دور دور از آفتاب روی او می سوختم گشت جان آسوده چون در سایه گیسو شدم
3 وصل او از بس که باد شادی اندر من دمید من نگنجم در جهان گرچ از فراقش مو شدم
4 شکر ایزد را که گشتم جمع و رفت از من فراق رفت جان یک سو و دل یک سو و من یک سو شدم
5 از پی دیدن همه رو چشم گشتم همچو شمع وز برای شمع چون آتش همه تن رو شدم
6 چندیم بگذار، چون دیدن رها کردی به باغ مردنم بگذار، چون با زیستن بدخو شدم
7 مرد دوری نیستم، گر خود دل شیرم دهند خسروا، دل ده که من زین پس سگ این کو شدم