1 ای کریمی که هست گاه کرم دل و دست تو کان و دریابم
2 من گرانی نکرده ام هرگز وز پی نان نبرده ام آبم
3 گر اشارت شود بکمتر چیز مثلا کاه پاره یابم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 زهی ز رای تو روشن جهان تیغ و قلم فلک بدست تو داده عنان تیغ و قلم
2 قوام دین سر احرار و اختیار ملوک که نیست جز تو کسی قهرمان تیغ و قلم
1 در آمد ازدرم آنشمع بررخان آتش مرا فتاد چو پروانه بر روان آتش
2 نشست پیشم سرمست و جام می بردست میی که شعله او زد بقیروان آتش
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به