- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این حسن و ملاحت نگر آن کان نمک را کاتش زده در رشته جان شمع فلک را
2 دامان ملک گرچه نیالود درین خاک بر خاک نشینان تو رشک است ملک را
3 از حسرت ماه تو که بر اوج سماک است صد قطره خون در جگر افتاده سمک را
4 زان کان نمک ای دل مجروح چه نالی خاموش که ضایع نکنی حق نمک را
5 کس راز میان تو گمانی به یقین نیست ره در دهنت هم نه یقین است و نه شک را
6 رسوایی من نیست ز سنگین دلی تو من خود زر قلبم چه گناه است محک را
7 اهلی است چنان مست توای کعبه مقصود کز شوق درون گل شمرد خار و خسک را