-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی چو گل که در عرق افتد برون تراود خوی
2 چو همعنان نتوانم شد از روی خامی پی سمند ترا گیرم و دوم از پی
3 چه جای آنکه بنالد دلم ز ناوک تو که استخوان تنم ناله میکند چون نی
4 بیار می که بیابان غم رهی دورست اگر مرا نبرد می نگردد اینره طی
5 بخون اهلی بیکس که دامنت گیرد بکش به تیغ جفایش که الضمان علی