- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این است نهان از نمک آن تازه جوان را کز هوش رود هرکه تماشا کند آن را
2 آهوی ختایی فکند نافه بصحرا گر بنگرد آن خال و خط مشک فشان را
3 خامان دل آسوده که از داغ ملامت سوزند دل بر همن سوخته جان را
4 گر چشم خدابین دهد این طایفه را حق ترسم بخدایی بپرستند بتان را
5 چون شمع زبان سوز بود وصف رخ گل ای بلبل شوریده نگهدار زبان را
6 گر سر دهانت به گمان نیز نیاید ره در دهنت نیست یقین را و گمان را
7 اهلی، صفت زلف درازش نتوان کرد کوتاه کن ای دلشده این شرح و بیان را