1 در کعبه برهمنی نمیباید کرد بیزور تهمتنی نمیباید کرد
2 تا کار به دوستی میسر گردد اقدام به دشمنی نمیباید کرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ز بس ای دیده سر کردی شب غم اشکباری را بروز خویش بنشاندی من و ابر بهاری را
2 گدا و بینوا و پاکباز و مفلس و مسکین ندارد کس چو من سرمایه بی اعتباری را
1 این غرقه به خاک و خون دلی بود یا طایر نیم بسملی بود
2 از دست تو قطره قطره خون شد یک چند اگر مرا دلی بود
1 بهر آزادی هر آن کس استقامت میکند چاره این ارتجاع پر وخامت میکند
2 گو سپر افکن در این شمشیربازی از نخست هرکسی کاندیشه از تیر ملامت میکند
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به