- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دست جام شراب و به گوش نغمۀ ساز شبی خوشست خدایا دراز باد دراز !
2 چگونه کوته خواهم شبی که اندر وی وصالِ دوست مهیّا و برگِ عشرت ساز
3 چگونه کوته خواهم شبی که سعدی گفت: «که دوست را ننماید شبِ وِصال دراز»
4 شبی بُوَد که ازو گشت شامِ دولت روز شبی بُوَد که ازو گشت صبحِ ملّت باز
5 شبی بُوَد که بتابید اندرو ماهی که آفتاب نیارد شدن به او انباز
6 شبی است فرّخ و شهزاده نصرت الدّولهُ نموده جشنی از عزّت و جلال جهاز
7 چگونه جشنی مانندِ جَنَّتِ موعود ز چار جانب بگشوده بابِ نعمت و ناز
8 به وجد اندر هر سوی گلرخانِ چکل به رقص اندر هرجای مهوشانِ طَراز
9 همه درخشد مانند نارِ ذاتِ وَقود شرابِ گلگون اندر به سیمگون بِگماز
10 ز هر طرف شنوی نغمه های رود و سرود به هر کجا نگری گونه های ساز و نواز
11 ز چرخ گوید ناهید از پی تبریک خجسته بادا میلادِ شاهِ بنده نواز