در کوره غم تا نخورم سوزش از اهلی شیرازی غزل 1328

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی

1 در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی بیرون ندهم همچو گل از گریه گلابی

2 رحمت بمن ای گنج وفا نیست وگرنه ویرانه تر از سینه من نیست خرابی

3 مست تو دل سوخته ماست که هرگز نشنیده جز از سینه خود بوی کبابی

4 خون من نومید نریزی که گناه است وز این گنهت به نبود هیچ ثوابی

5 اهلی تو چو خود را نشمردی سگ دلدار اینست که کس برنگرفت از تو حسابی

6 چه شد ار شکار لیلی شده آهویی چو مجنون تو بوادی محبت صد از این شکار داری

7 اگر از جفا بسوزد دلم اختیار دارد دل از آن اوست اهلی تو چه اختیار داری

عکس نوشته
کامنت
comment