1 در دهر کسی چو ما بدین ذلت نیست وین ذلت بی کرانه بیعلت نیست
2 دولت ز که جلب نفع سرمایه کند وقتی که ز فقر نامی از ملت نیست
1 قمری چو من مدیح تو سرو چمن نگفت گر گفت مدح سرو چمن همچو من نگفت
2 هر جا روی حکایت شیرین و خسرو است یک تن سخن ز درد دل کوهکن نگفت
1 نارفیقان چون به یکرنگان دو رنگی میکنند از چه تفسیر دو رنگی را زرنگی میکنند
2 در مقام صلح این قوم ار سپر انداختند تیغ بازی با سلحشوران جنگی میکنند
1 نای آزادی کند چون نی نوای انقلاب باز خون سازد جهان را نینوای انقلاب
2 انقلاب ما چو شد از دست ناپاکان شهید نیست غیر از خون پاکان خونبهای انقلاب
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی