- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در جهان کهنه از نو شور و شر باید نمود فکر بکری بهر ابنای بشر باید نمود
2 سیم و زر تا هست در عالم بشر آسوده نیست تا شویم آسوده محو سیم و زر باید نمود
3 خاک عالم گل شد از اشکم چه خاکی سر کنم زین سپس فکری برای چشم تر باید نمود
4 در قدمگاه محبت پا منه بردار دست یا اگر پا می گذاری ترک سر باید نمود
5 گر شب غم بهر ما آه سحر کاری نکرد روز شادی شکوه از آه سحر باید نمود
6 تا شوند آشفته تر جمعی پریشان روزگار زلف مشکین ترا آشفتهتر باید نمود
7 در بیابان جنون، مجنون مرا تنها گذاشت اندرین ره باز فکر همسفر باید نمود