1 در مملکتی که نام آزادی نیست ویرانی آن قابل آبادی نیست
2 بهر دل چون آهن آزادی کش درمان بجز از دشنه پولادی نیست
1 هر لحظه مزن در، که در این خانه کسی نیست بیهوده مکن ناله، که فریادرسی نیست
2 شهری که شه و شحنه و شیخش همه مستند شاهد شکند شیشه که بیم عسسی نیست
1 آنکه اندر دوستی ما را در اول یار بود دیدی آخر بهر ملت دشمن خونخوار بود
2 وآن که ما او را صمد جو سالها پنداشتیم در نهانش صد صنم پیچیده در دستار بود
1 دل در کف بیداد تو جز داد ندارد ای داد که کس همچو تو بیداد ندارد
2 فریادرسی نیست در این ملک وگرنه کس نیست که از دست تو فریاد ندارد
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند