1 ایمرغ چمن که کار عشقست ترا مقصود ز حسن یار عشق است ترا
2 با هر گل این باغ هزارت عشقست عشق است ترا هزار عشق است ترا
1 دید چشمم پای او بر خاک و خاک ره نگشت خاک در چشمم چرا خاک ره آن مه نگشت
2 تا ندادم جان، طبیب دل نیامد بر سرم کس طبیب دردمندان حسبه لله نگشت
1 وقت مستی چون عرق از روی دلجوی تو خاست چشمه آب حیات از هر بن موی تو خاست
2 هرکه روزی عشق کشتش زنده شد در کوی تو شور و غوغای قیامت در سر کوی تو خاست
1 نسیم گل دگران را دماغ تازه کند مرا چو مرغ چمن درد و داغ تازه کند
2 چو لاله دامن صحرا گرفته ام بی دوست که داغ حسرت من گشت باغ تازه کند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به