- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از قناعت خواجه گردون مرا تابنده است پیش چشمم چشمه خورشید کی تابنده است
2 پر نگردد کاسه چشم غنی از حرص و آز کیسهاش هر چند از مال فقیر آکنده است
3 حال ماضی سر به سر با ناامیدیها گذشت زین سپس تقدیر با پیش آمد آینده است
4 نیست بیخود گردش این هفت کاخ گردگرد زانکه هر گردنده را ناچار گرداننده است
5 با سپر افکندگان مرده ما را کار نیست جنگ ما همواره با گردنکشان زنده است
6 با چنین سرمایه عزم تزلزل ناپذیر نامه حقگوی طوفان تا ابد پاینده است