1 نشوم من ز تو خرسند بتحسینی و بس که گر احسنت نگوئی تو چو تو صد گویند
2 تو مرا لایق این خدمت تشریفی ده زانکه تحسین تهی ام دگران خود گویند
1 بساط عدل بگسترد باز در عالم خدایگان جهان خسرو بنی آدم
2 قوام چتر سلاطین سکندر ثانی پناه دولت سلجوق اتابک اعظم
1 ای جوادی که بتو بحر و سحاب ننویسند بجز بنده خطاب
2 آن کریمی تو که از غایت جود از ستاننده ترا بیش شتاب
1 ای کرده تو بر ملک تکبر وی کرده فلک بتو تفاخر
2 ای پایه منصب رفیعت بر تر ز تصرف تفکر