-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که دور از دوستان وز یار دور افتاده ام مرغ نالانم که از گلزار دور افتاده ام
2 چون زیم کز دل دهندم خلق و دلداری کنند من که هم از دل هم از دلدار دور افتاده ام
3 گر نخواهی یاری از جان و بمیرم در فراق حق به دست من بود کز یار دور افتاده ام
4 پیش هر سنگی همی ریزم ز دل خونابه ای چون کنم چون کز در و دیوار دور افتاده ام
5 گر چه هجرم کشت، هم شادم که باری چندگاه زان دل بدبخت بدکردار دور افتاده ام
6 ای که سامان جویی از من ترک جانم گیر، زانک سالها باشد که من زین کار دور افتاده ام
7 عیش من گو تلخ باش، ای آشنا، یادم مده زان لب شیرین که خسرووار دور افتاده ام