من که چون شمع ز داغ تو صدم از اهلی شیرازی غزل 208

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

من که چون شمع ز داغ تو صدم روشنی است

1 من که چون شمع ز داغ تو صدم روشنی است گر بگریم ز غمت غایت تر دامنی است

2 شب چراغ غم دل از در دلها طلبند ورنه محمود چکارش به در گلخنی است

3 این چه سحرست که آن آهوی صید افکن تو خود بخواب است و صدش غمزه بصید افکنی است

4 آفتابی تو و کس را نبود تاب نظر مگر آن کس که چو آیینه دلش آهنی است

5 ای ز جان پاک تر آن لعل می آلود بنوش کز کمینگاه دلم وسوسه در رهزنی است

6 همه کس درد دل خود به طبیبان گفتند قصه درد دل ماست که نا گفتنی است

7 اهلی از زخم رقیب است ز رحمت محروم غایت دوستی مدعیان دشمنی است

عکس نوشته
کامنت
comment