1 من بنده و اسب هر دو امروز بر درگه تو دو خواجه تاشیم
2 در گرسنگی بصبر کردن ما هر دو درین دیار فاشیم
3 قدری جو اگر دهی باسبم ما نیز طفیل اسب باشیم
4 ور گندم باره دهی نیز در دیده چرخ خاک پاشیم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 زهی ز رای تو روشن جهان تیغ و قلم فلک بدست تو داده عنان تیغ و قلم
2 قوام دین سر احرار و اختیار ملوک که نیست جز تو کسی قهرمان تیغ و قلم
1 در آمد ازدرم آنشمع بررخان آتش مرا فتاد چو پروانه بر روان آتش
2 نشست پیشم سرمست و جام می بردست میی که شعله او زد بقیروان آتش
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به