1 گر با من دُرد خواره داری سرمی قارون شوی امشب چو من از گوهرمی
2 دل یک تنه و لشکر غم بیعدد است لابد مددی بیابد از ساغر می
1 چو شب وقایه برانداخت، از رخ گردون نهاد کام، عروس افق ز حجله برون
2 هلال پرده ی هاله بسوخت چون لیلی خروس پرده ی ناله بساخت چون مجنون
1 در سر مردان غم عشق تو معجر میکشد زاهدان را در خرابات قلندر میکشد
2 هشت راه از کعبه وصل تو تا زر میرود چار حد از خامه عشق تو تا سر میکشد