1 اگر شلواربند مادر تو چو بند سفره تو بسته بودی،
2 نزایید آن جلب تو قلتبان را جهان از نکبت تو رَسته بودی
1 بخوب طالع و فرخنده روز و فرخ فال بتافت از افق شرع آفتاب کمال
2 چه آفتابی؟رخشنده رای و بخشنده نبرده ننگ کسوف و ندیده نقض زوال
1 ای مهر تو در میان جانها وای مهر تو بر سر زبانها
2 قدر تو گذشته از فلکها صیت تو فتاده در جهانها
1 باد بهار رخت بصحرا همی کشد در صحن باغ مفرش دیبا همیکشد
2 نوروز میکشد ز ستبرق بباغ فرش یارب که چون لطیف و چه زیبا همیکشد