1 گر وعده همیدهی و جان میسوزی گاهم بکرشمه نهان میسوزی
2 شمعی تو و صد زبان چرب است ترا القصه مرا بصد زبان میسوزی
1 سحر چو آه من می پرست میخیزد بهر که میوزد از خواب مست میخیزد
2 کسیکه با تو چو یاری نشست و خاست کند چه جای دل ز سر هر چه هست میخیزد
1 نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره کنم دلم دست بخواهد شدن چه چاره کنم
2 ز دل بتنگ چنانم که خواهمش آرم ز چاکسینه یرون و هزار پاره کنم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به