1 شاعری را اگر دهی دشنام بر تو آنرا وظیفه پندارد
2 ور قفائی خورد ز تو بمثل سر سال آن قفا طمع دارد
3 بر امید وظایف مردم شب نباشد که روز نشمارد
4 هر کرا راه و رسم این باشد بر تو مرسوم خویش بگذارد؟
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 زهی حکم تو چون شمشیر قاطع زهی رای تو چون خورشید ساطع
2 امام شرق رکن الدین صاعد که هستی در فنون علم بارع
1 زهی تو حاکم عدل و جهان ترا محکوم زهی بحم تو گردن نهاده چرخ ظلوم
2 فکنده صیت تو در گوش روزگار طنین کشیده رای تو بر روی آفتاب رقوم
1 زهی دهان تو میم و زلعل حلقه میم زهی دو زلف تو جیم و زمشک نقطه جیم
2 ز مهر میم تو وز جور جیم تو هستم فراخ حوصله چون جیم و تنگدل چون میم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **