- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر ساقی بدمست به خشم از بر ما رفت بدمستی و دیوانگی ازما به کجا رفت
2 دیوانه از اینیم که آن شوخ پری وش چشمی سوی ما کرد که عقل از سر ما رفت
3 هر غمزه که زد چشم خوشت صید دلی کرد یک بار ندیدیم که این تیر خطا رفت
4 خورشید رخا، گرم چه رانی؟ که چو ذره سرهای عزیزان همه بر باد هوا رفت
5 پر گاله دل رفت شب از گریه به رویم بر روی من از گریه چگویم که چهارفت
6 سر خاک ره باد صبا باد که کردم در کوی تو از همرهی باد صبا رفت
7 تا کوی عدم هیچ کسش دست نگیرد اهلی که به سیل ستمش پای ز جا رفت