گر ساقی بدمست به خشم از بر از اهلی شیرازی غزل 84

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

گر ساقی بدمست به خشم از بر ما رفت

1 گر ساقی بدمست به خشم از بر ما رفت بدمستی و دیوانگی ازما به کجا رفت

2 دیوانه از اینیم که آن شوخ پری وش چشمی سوی ما کرد که عقل از سر ما رفت

3 هر غمزه که زد چشم خوشت صید دلی کرد یک بار ندیدیم که این تیر خطا رفت

4 خورشید رخا، گرم چه رانی؟ که چو ذره سرهای عزیزان همه بر باد هوا رفت

5 پر گاله دل رفت شب از گریه به رویم بر روی من از گریه چگویم که چهارفت

6 سر خاک ره باد صبا باد که کردم در کوی تو از همرهی باد صبا رفت

7 تا کوی عدم هیچ کسش دست نگیرد اهلی که به سیل ستمش پای ز جا رفت

عکس نوشته
کامنت
comment