1 گر بر عدم و وجود عالم نفسی میبود بقدر غیرتم دسترسی
2 میسوختم آیینه هستی همه را تا صورت خوب او نمیدید کسی
1 منه بخاک ره ای یوسف آن کف پا را قدم بدیده ما نه عزیز کن ما را
2 تو شمع مجلسی از باده گر شوی سر گرم جگر کباب کنی عاشقان شیدا را
1 هر کو ندید خواب و نداند که خورد چیست داند چو من که عشق چه چیزست و درد چیست
2 ای شاخ گل بسوختم از غیرت صبا گر نیست عاشق این آه سرد چیست
1 آنکه نور دیده سازد روی آتشناک را سرمه چشم ملائک ساخت مشتی خاک را
2 گر دل آدم نبودی جلوهگاه حسن او با گِل آدم چه نسبت بود جانِ پاک را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به