1 گر دلبر من بر من آید دل در بر و روح در تن آید
2 شبها ز هوا گرفته ام باز وقت است که در نشیمن آید
3 ترسم که در انتظار رویش رویم به نماز خفتن آید
4 شد موسم آنکه در گلستان بلبل به نوا به گفتن آید
5 ابر آب زند ز دیده بر خاک فراش صبا به رفتن آید
6 وز ناله مرغ و گریه ابر گل خندد و در شکفتن آید
7 ساقی کشد انتظار بلبل تا باز گلی به گلشن آید
8 چون شمع ستاده ام به یک پا پروانه اگر به کشتن آید