-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی بر سنگ تیشه کی زدی از غم بسر زدی
2 مجنون چو من اگر جگرش سوختی ز عشق آتش ز برق آه به آفاق در زدی
3 آنشمع اگر ز چهره بر انداختی نقاب پروانه را مجال ندادی که پر زدی
4 گر حکم داشتی چو سلیمان دلم بباد از ملک خاک خیمه بماک دگر زدی
5 هر زخم ناوکی که زد آنشوخ بر دلم راحت فزود کاش ازین بیشتر زدی
6 یکشب اگر رقیب شدی دور از آن پری فریاد چون سگان همه شب تا سحر زدی
7 اهلی گر آن مسیح نفس نام بردی اش بعد از هزار سال سر از خاک برزدی