- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر یوسف من جلوه چنین خوب نماید خون در دل نوباوه یعقوب نماید
2 خونریزی ضحاک در این ملک فزون گشت کو کاوه که چرمی به سر چوب نماید
3 مپسند خدایا که سر و افسر جم را با پای ستم دیو، لگدکوب نماید
4 کو دست توانا که به گلزار تمدن هر خار و خسی ریخته جاروب نماید
5 ای شحنه بکش دست ز مردم که در این شهر غیر از تو کسی نیست که آشوب نماید
6 سلطان حقیقی بود آنکس که توانست خود را ببر جامعه محبوب نماید
7 هر کس نکند تکیه بر افکار عمومی او را خطر حادثه مغلوب نماید
8 بر فرخی آورد فشار آنچه مصائب او را نتوانست که مرعوب نماید