اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را از حافظ شیرازی

حافظ شیرازی

حافظ شیرازی

حافظ شیرازی

اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را

1
اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هِندویَش بخشم سمرقند و بخارا را
2
بده ساقی مِیِ باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رُکن آباد و گُلگَشت مُصَّلا را
3
فَغان کاین لولیانِ شوخِ شیرین‌کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که تُرکان خوان یغما را
4
ز عشق ناتمام ما جمال یار مُستَغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را؟
5
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پردهٔ عصمت برون آرد زلیخا را
6
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم
جواب تلخ می‌زیبد، لب لعل شکرخا را
7
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
8
حدیث از مطرب و مِی گو و راز دَهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
9
غزل گفتی و دُر سفتی، بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریا را

معنی شعر:

تو آنچنان دل در عشق جانان داده ای که سراز پا نمی شناسی و حاضری همه چیز خود را در راه اون نثار کنی. به پند گذار گوش کن، چرا که سعادت و به کامی تو در این پندپذیری ست.

عکس نوشته
اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را از حافظ شیرازی