ابلیس شبی رفت به بالین جوانی از ایرج میرزا قطعه‌ 3

ایرج میرزا

آثار ایرج میرزا

ایرج میرزا

ابلیس شبی رفت به بالین جوانی

1 ابلیس شبی رفت به بالین جوانی آراسته با شکل مهیبی سَر و بَر را

2 گفتا که منم مرگ و اگر خواهی زنهار باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را

3 یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار یا بشکنی از خواهر خود سینه و سر را

4 یا خود ز می ناب کشی یک دو سه ساغر تا آنکه بپوشم ز هلاک تو نظر را

5 لرزید از این بیم جوان بر خود و جا داشت کز مرگ فتد لرزه به تن ضَیَغمِ نَر را

6 گفتا پدر و خواهر من هر دو عزیزند هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را

7 لیکن چو به می دفع شر از خویش توان کرد مِی نوشم و با وی بکنم چاره شر را

8 جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را

9 ای کاش شود خشک بنِ تاک و خداوند زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را

عکس نوشته
کامنت
comment