1 ایکاش که جز رنگ صفا رنگ نبود مسکین ز غنی این همه دلتنگ نبود
2 در بین بشر صلح و صفا داشت دوام سرمایه اگر مسبب جنگ نبود
1 گر از دو روز عمر مرا یک نفس بماند در انتظار ناجی فریادرس بماند
2 هرکس ببرد گوی ز میدان افتخار جز فارس را که فارس همت فرس بماند
1 کاخ جور تو گر از سیم بنائی دارد کلبه بی در ما نیز صفائی دارد
2 همچو نی با دل سوراخ کند ناله ز سوز بینوائی که چو من شور و نوائی دارد
1 روزگاریست که در دشت جنون خانه ماست عهد مجنون شد و دور دل دیوانه ماست
2 پیش زور و زر غالب همه تسلیم شدند آنکه تسلیم نشد همت مردانه ماست
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی