بهر خونریز من از خواب صبوی از اهلی شیرازی غزل 594

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

بهر خونریز من از خواب صبوی یار شد

1 بهر خونریز من از خواب صبوی یار شد ساقیا می ده که بخت خفته ام بیدار شد

2 یوسف مصری یکی هم از خریداران تست او نه بهر خود فروشی بر سر بازار شد

3 کفر زلفت در دلم از بسکه قلاب افکند خواهم آخر مو کشان در حلقه زنار شد

4 کس چه میداند چه خون خورد آهوی مشکین نفس تا گره های دل او نافه تاتار شد

5 غمزه ات گفتا طبیب درد بیماران منم نرگس رعنا ز درد این سخن بیمار شد

6 من که در خون می‌تپم با من که خواهد دوست گشت هر که دید احوال من از دوستی بیزار شد

7 کار اهلی چند جان کندن بود از دست دل عاقبت چون کوهکن دست و دلش از کار شد

عکس نوشته
کامنت
comment