- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهر خونریز من از خواب صبوی یار شد ساقیا می ده که بخت خفته ام بیدار شد
2 یوسف مصری یکی هم از خریداران تست او نه بهر خود فروشی بر سر بازار شد
3 کفر زلفت در دلم از بسکه قلاب افکند خواهم آخر مو کشان در حلقه زنار شد
4 کس چه میداند چه خون خورد آهوی مشکین نفس تا گره های دل او نافه تاتار شد
5 غمزه ات گفتا طبیب درد بیماران منم نرگس رعنا ز درد این سخن بیمار شد
6 من که در خون میتپم با من که خواهد دوست گشت هر که دید احوال من از دوستی بیزار شد
7 کار اهلی چند جان کندن بود از دست دل عاقبت چون کوهکن دست و دلش از کار شد