1 تا شربت عاشقی چشیدم زغمت هر بد که گمان بری کشیدم زغمت
2 قصه چکنم، بجان رسیدم زغمت آن به که نگویم، آنچه دیدم زغمت
1 آنرا که چار گوشه عزلت میسر است گو نوبه پنج کن، که شه هفت کشور است
2 دل چون زبان طمع بریدی کباب دهر از دل بُبر، که پهلوی ایام لاغر است
1 ای فلک قدر آفتاب جناب مشتری مسند و هلال رکاب
2 کعبه چار رکن دولت و دین که جهان را حریم توست مآب
1 چون خرقه گشت بر کتف شب ردای قار شد غرق در غلاله زر فرق کوهسار
2 متواریان پرده غنچه شدند زود گلهای رخ گشاده بر این سبزه جویبار