- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بس از روزگار بخت و سخت و سست دلتنگم بسختی متصل با روزگار و بخت در جنگم
2 دو رنگی چون پسند آید بچشم مردم دنیا بغیر از خون دل خوردن چه سازم من که یکرنگم
3 خوشم با این تهی دستی بلندی جویم از پستی نه در سر شور دیهیم و نه در دل مهر اورنگم
4 بگو با عارف و عامی سپردم جان بناکامی گذشتم از نکو نامی کنون آماده ننگم
5 منم آن مرغ دلخسته شکسته بال و پر بسته که دست آسمان دایم ز اختر میزند سنگم