دلم از جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی غزل 141

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

آثار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

دلم بستان و آنگه عشوه میده

1 دلم بستان و آنگه عشوه میده چنین خواهم زهی نامهربان زه

2 بقصد خون من زینسان چرائی کمان ابروان آورده در زه

3 میم، هر لحظه رو بر من ترش کن گلم، هر لحظه ام خاری دگرنه

4 مرا زین پس مگو فردا و فردا کزین عشوه نخواهم گشت فربه

5 مرا گفتی ترایم گر مرائی همین شیوه، ازینم پرده میده

6 ز تو بوسی طلب کردم ندادی تو جان خواهی و نتوان گفتنت نه

7 چه گوئی ترک جان و دل بگویم بدین مایه رهم از تو مرا به

8 همه قصدت بجانم بود و بردی ازان فارغ شدی الحمدلله

عکس نوشته
کامنت
comment