- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا ز هجر بهشتی رخی بجان دارد چنین بهشت خوشی دوزخی چنان دارد
2 در آبه و بازار سر سرکشان بشکن که سرو ناز بسی سر بر آسمان دارد
3 از آن ملاحت و خوبی چو یوسفش رشک است پری چه حسن فروشد چه حد آن دارد
4 شهید تیر ترا گرچه نی دمید از گل هنوز از آن مژه صد تیر در کمان دارد
5 جراحت من و مجنون کسی ز هم نشناخت که زخم تیر بتان جمله یک نشان دارد
6 نگفته سوز دلم جمله خلق میدانند تو گفتی آتش سودای ما زبان دارد
7 اگرچه هر رگ اهلی ز عشق جانی یافت یکی برون نبرد گر هزار جان دارد