مرا ز هجر بهشتی رخی بجان از اهلی شیرازی غزل 616

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

مرا ز هجر بهشتی رخی بجان دارد

1 مرا ز هجر بهشتی رخی بجان دارد چنین بهشت خوشی دوزخی چنان دارد

2 در آبه و بازار سر سرکشان بشکن که سرو ناز بسی سر بر آسمان دارد

3 از آن ملاحت و خوبی چو یوسفش رشک است پری چه حسن فروشد چه حد آن دارد

4 شهید تیر ترا گرچه نی دمید از گل هنوز از آن مژه صد تیر در کمان دارد

5 جراحت من و مجنون کسی ز هم نشناخت که زخم تیر بتان جمله یک نشان دارد

6 نگفته سوز دلم جمله خلق میدانند تو گفتی آتش سودای ما زبان دارد

7 اگرچه هر رگ اهلی ز عشق جانی یافت یکی برون نبرد گر هزار جان دارد

عکس نوشته
کامنت
comment