به کوی ناامیدی شمع‌آسا محفلی از فرخی یزدی غزل 153

فرخی یزدی

آثار فرخی یزدی

فرخی یزدی

به کوی ناامیدی شمع‌آسا محفلی دارم

1 به کوی ناامیدی شمع‌آسا محفلی دارم ز اشک و آه خود در آب و آتش منزلی دارم

2 بلا و محنت و رنج و پریشانی و درد و غم هزاران خرمن از کشت محبت حاصلی دارم

3 شد از دارالشفای مرگ، درمان درد مهجوری برای درد خود زین پس علاج عاجلی دارم

4 چو گل شد ز آب چشمم خاک کویت، از درم راندی نگفتی من در آنجا حق یک آب و گلی دارم

5 اگر عدلیه حکم تخلیت اول کند اجرا من بی‌خانمان آخر خدای عادلی دارم

6 تو از بیداد گل می‌نالی و من از گل‌اندامی تو ای بلبل اگر داری دلی من هم دلی دارم

7 گره شد گریه از غم در گلوی فرخی آنسان که نتواند به آسانی بگوید مشکلی دارم

عکس نوشته
کامنت
comment