1 نمیدانم چرا حَتم است و واجب که بر ما یک نفر گردد مواظب
2 بده نیمه بده آجر بده گچ مکُن با گفته استاد خود لَج
3 چرا ما مَردُمِ ایران چنینیم چرا دَر حَقِّ هم دایم ظَنینیم
1 زان همه امّیدها که بودم در دل نیست کنون غیرِ ناامیدی حاصل
2 گفتم هرگز فرامُشم ننماید آن کو هرگز فرامُشش نکند دل
1 خوش آن که او را در دل بود وِلایِ علی که هست باعث رحمت به دنیی و عقبی
2 پناه شاه و گدا ملجاً وَضیع و شریف مَلاذِ پیر و جوان مَهرَبِ فقیر و غنی
1 آب حیات است پدر سوخته حَبِّ نبات است پدر سوخته
2 وه چه سیه چرده و شیرین لب است چون شکلات است پدر سوخته
1 به انگشتان پا از زیر کرسی ز کس ها کرده ام احوال پرسی
1 ای خایه به دست تو اسیرم بنمودهای از جماع سیرم
2 دستم نشود به تخم کَس بند تا باد تو کرده دست گیرم