من مجنون نمی یابم کسی محرم از اهلی شیرازی غزل 646

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

من مجنون نمی یابم کسی محرم به حال خود

1 من مجنون نمی یابم کسی محرم به حال خود بیار آینه تا گویم حکایت با مثال خود

2 خیالت اینکه با من باشی و از دیگران پنهان مگر در سینه چاکم درآیی چون خیال خود

3 چنان بی طالع از یارم که فالی هم اگر گیرم چنان بی طالع از یارم که فالی هم اگر گیرم

4 من خونین جگر را سوخت گویی کوکب طالع که همچون نافه دور افتادم از مشکین غزال خود

5 چو اهلی بر سر راهش مدام آیم که تا باری سلامی گویم و هرگز نمی یابم مجال خود

عکس نوشته
کامنت
comment