-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم جز کوی تو مسکن نداند تماشای گل و گلشن نداند
2 هر آن نظارگی کان روی بیند به پای خود ره مسکن نداند
3 به هر چشمی دریغ است آن چنان روی که نامحرم در او دیدن نداند
4 چو جرعه ریخت هجران خون من، وای که آن ساقی مرد افگن نداند
5 گر آن بدخشم را دریابی، ای باد بگویی آنچنان کز من نداند
6 فرو خور آه را، ای جان و می سوز که دود ما ره روزن نداند
7 برو، ای سر، تو هم با عقل دلگیر که ما مستیم و عقل این فن نداند
8 حدیث درد با افسردگان نیست که این ره دل شناسد، تن نداند
9 خدایا، دوست کامش دار، هر چند که درد خسرو آن دشمن نداند