1 وصل تو نمی یابم چندانکه همیجویم خود می نرسم در تو چندانکه همیپویم
2 با روی تو و خویت روز و شبم اینکارست دل در تو همی بندم دست از تو نمیشویم
3 گفتی تو که باری می بین که چه میگوئی چونین بنماندهم میدان که چه میگویم
4 خود ننگرد اندرمن زو بوسه طمع دارم چه ساده دلم الحق تا از که چه میجویم
5 گرعشق وی آتش شد چونش بدهم برباد ور چند ببرد آبم خاک قدم اویم
دیدگاهها **