1 تا کی ز خمار می سرافکنده شویم میریم بصد درد و دگر زنده شویم
2 رسوای خلایقیم و از حق خجلیم تا کی ز خدا و خلق شرمنده شویم
1 نور دو چشم کز برم بریده رفته است هیچ نمی رود زدل گرچه زدیده رفته است
2 پای بدامن کفن زان نکشد شهید عشق کز سر مستی جهان دست کشیده رفته است
1 گر کند ابر کرم میل تن خاکی ما چه تفاوت کند آلودگی و پاکی ما
2 ما بدیدار توای ساقی جان دلشادیم نه که از هستی جانست فرحناکی ما