فرخی یزدی

فرخی یزدی

فرخی یزدی
فرخی یزدی

عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین از فرخی یزدی غزل 42

غزل 42 ام از 590 غزلیات

عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت

1 عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت

2 یادگاری در جهان از تیشه بهر خود گذاشت بیستون را گر ز خون خویش رنگین کرد و رفت

3 دیشب آن نامهربان مه آمد و از اشک شوق آسمان دامنم را پر ز پروین کرد و رفت

4 پیش از این‌ها ای مسلمان داشتم دین و دلی آن بت کافر چنینم بی‌دل و دین کرد و رفت

5 تا شود آگه ز حال زار دل، باد صبا موبه‌مو گردش در آن گیسوی پرچین کرد و رفت

6 وای بر آن مردم‌آزاری که در ده روز عمر آمد و خود را میان خلق ننگین کرد و رفت

7 این غزل را تا غزال مشک موی من شنید آمد و بر فرخی صد گونه تحسین کرد و رفت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت

شاعر شعر عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت چه کسی است ؟

شاعر شعر عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت فرخی یزدی می باشد.

شعر عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت چیست ؟

قالب شعر عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت غزل است

مضمون اصلی شعر عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر