1 صد خانه ز خوناب دلم ویران است وز گریه زار بیم صد چندان است
2 ازهر مژه ناودان خونیست روان گر من مژه را بهم زنم طوفان است
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آه کز دست دل این سینه ریش است مرا هر بلایی که بود از دل خویش است مرا
2 من که بیگانه ز خویشم ز غم و محبت هجر چه غم از محنت بیگانه و خویش است مرا
1 کوثر کجا و لعل روان بخش او کجا سرچشمه حیات کجا آب جو کجا
2 هر کو نشد لاله جگر خون از آن غزال از وادی محبت او یافت بو کجا
1 نقشبندی که کسان عاشق و مستند او را گو چنین ساز بتی تا بپرستند او را
2 زاهدان سنگ که بر شیشه میخواره زدند نه همان شیشه که دل نیز شکستند اورا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **