1 قوی قلعه او که خاکش به پاکی چو قلعی ولیکن از او عاجز آذر
2 پر از زرکانی و تیغ یمانی پر از شیر جنگی و ببر دلاور
3 ز ماهی فروترش بنیاد لیکن گذشته سربارش از چرخ اخضر
4 شده سد یأجوج خوار از بروجش ز دیوار او دیو حیران و مضطر
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گر بدی آنکس که زی توام بفکندی خویشتن اندر نهادمی بفلاخن
1 دوستانم همه ماننده وسنی شده اند همه ز آنست که با من نه درم ماند و نه زر
1 شادی و بقا بادت و زین بیش نگویم کاین قافیه تنگ، مرا نیک بپیخست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **