کاکل او درهم است از شورش سودای خویش
1
کاکل او درهم است از شورش سودای خویش
از پریشانی ندارد زلف او پروای خویش
2
نشأه مستی ز عمر جاودانی خوشترست
خضر و آب زندگانی، ما و ته مینای خویش
3
در میان هر دو موزون آشنایی معنوی است
سرو تا بالای او را دید جست از جای خویش!