1 دریغ از صنعی بیمثل کاخر اجل بشکست جام عشرت او
2 همی گویند خلق از بهر تاریخ ز صنعی حیف و حیف صحبت او
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت
2 بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت
1 بزلف اگر ببری جان بی قرار از ما فدای یک سر موی تو صد هزار از ما
2 بجان دوست که جان با تو در میان داریم چو در کنار نیایی مکن کنار از ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **