1 مشتاق تو ای نگار مفلس گردید چون غارت ساحران چشمان تو دید
2 زان راه زنان هر آنکه بیش اکثر برد باقی همه یکیک و بآخر نرسید
1 نسیم گل دگران را دماغ تازه کند مرا چو مرغ چمن درد و داغ تازه کند
2 چو لاله دامن صحرا گرفته ام بی دوست که داغ حسرت من گشت باغ تازه کند
1 وقت مستی چون عرق از روی دلجوی تو خاست چشمه آب حیات از هر بن موی تو خاست
2 هرکه روزی عشق کشتش زنده شد در کوی تو شور و غوغای قیامت در سر کوی تو خاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به