1 یاری که طریق ناز دارد گر دل ببرد، که باز دارد؟
2 آن شوخ ز بهر کشتن ما صد شیوه جانگداز دارد
3 در زلف بتان، مپیچ، ای دل کاین رشته سری دراز دارد
4 بیچاره کسی که بر در تو یک سینه و صد نیاز دارد
5 در گریه شوق، آستینم از خون جگر طراز دارد
6 نی نی غلطم، خوش آنکه یاری عاشق کش، و دلنواز دارد
7 کو باده و یار ساده امروز صوفی نه سر نماز دارد
8 جانا، دل من به جانب تست گنجشک هوای باز دارد
9 یک توبه کس درست نگذاشت چشمت که هزاز ناز دارد
10 محمود سزد که نشنود پند زیرا که دلش ایاز دارد
11 بشنو که به وصف عشق، خسرو گفت خوش و دلنواز دارد